تاثير موسيقي كلاسيك

موسیقی کلاسیک بواسطه ریتم و ملودی بر روی ساختار و تواناییهای مغز تاثیر گذار است . ریتم نسبت به افزایش سطح سروتونین تولیدی در مغز کمک میکند . سروتونین به عنوان یک هورمون عصبی عامل انتقال پالسهای اعصاب جهت تداوم حفظ حس شادمانی و سرور است . هنگامی که مغز به تولید سروتونین میپردازد موجب انبساط خاطر میگردد ، در حقیقت افسردگی فرآیند ناشی از کمبود ترشح این هورمون میباشد .

سروتونین زمانی شروع به ترشح مینماید که مغز در معرض شوک مثبتی قرار گیرد به عنوان مثال اگر ما به نقاشی زیبایی نگاه کنیم ، رایحه ی دلپذیری به مشام ما برسد ، حس فوق العاده ای را تجربه کنیم ، غذای مطبوعی بخوریم یا به موسیقی مسحور کننده ای گوش فرا دهیم ، مغز اجازه آزاد سازی مقدار معینی از سروتونین که باعث تحریک و به اوج رسیدن احساسات دلپذیر میشود را خواهد داد .ریتم موسیقی همچنین میتواند موجب تحریک سایر ضربانات طبیعی بدن مانند ضربان قلب یا امواج آلفای مغز شود ، و همین تاثیر گذاری یکی از راههای مقابله با گسترش افسردگی و معالجه بالینی است . در عوض ملودی همانند جرقه های شتاب دهنده و کاتالیزورهای فرآیند خلاقیت در مغز محسوب میشوند .

ویژگی دیگر موسیقی آن است که در زمان بیان اشعار و کلام ادیبانه که تکیه بر استدلال و منطق دارد با دمیدن روح خود بر هیجانات این رابطه برقرار است ، با شروع کلام ، موسیقی این مرحله را قطع و مسیر را مستقیم به سوی حس ارتباطی فرد با شعر برقرار مینماید. موسیقی از این گذرگاه برای بیان ماهیت وجودی خود استفاده نمی نماید و این صحیح ترین گذرگاه عبور احساسی است .
با ایجاد و تولید سلسله هیجانات مختلف ، گوش کردن به یک نوع خاص از موسیقی میتواند بنیان و شالوده ای را برای نوع پندار ، گفتار و کردار آدمی بوجود آورد . موسیقی تشدید کننده لذات و تسکین دهنده آلام ، تقویت کننده روحیات سرافکندگی و آرام کننده افرادآشفته است . این رابطه ی میان شنونده و موسیقی است که میتواند عامل تعیین کننده برای مدت زمان ادامه ی این تاثیرات باشد .
تاثیرات شناخته شده موسیقی بر مغز متفاوت و گوناگون میباشد: موسیقی بر مغز انسان و حیوان و رشد گیاه موثر است .
موسیقی در انسان بواسطه ی افزایش حافظه ی موقت و طولانی باعث افزایش بهره هوشی فضایی میگردد . در حقیقت موسیقی با تربیت موزیسین ها به امکان پاسخ دهی بهتر انها در بخش حافظه لغات نسبت به سایر افراد بالغ کمک مینماید .
کودکان به مراتب بیش از افراد بالغ از مزایای موسیقی کلاسیک بهره مند میگردند ، آنها تجربه و موهبت مزایای شناختی خویش را کسب مینمایند .
پدیده معروف به ” موتزارت افکت ” به گسترش عملکرد قوه تحلیل و استدلال منطقی و همچنین حافظه ی کوتاه مدت به علت شنیدن قطعات موسیقی پیچیده نظیر کنسرتو پیانوهای دونوازی شده موتزارت اشاره دارد. موسیقی بویژه موسیقی دوران باروک با ضرباهنگ ۶۰ در دقیقه ، تاثیر مستقیمی بر روی فرکانس و دامنه ی امواج مغزی دارد که قابل اندازه گیری از طریق الکتروآنسفالوگراف میباشد .
موسیقی همچنین بر روی سیسیتم تنفسی و افزایش مقاومت پوست و نیز سیستم هورمونی بدن تاثیر گذار است و اتساع مردمک چشم ، افزایش فشار خون و ضربان قلب را موجب میگردد . در نتیجه ی این فرآیندها تمرکز پذیری مغز به سهولت انجام میپذیرد .موسیقی با تحریک همزمان نیمکره های چپ و راست مغز ، تحلیل و تلفیق و شبیه سازی های اطلاعات در مدت زمان کوتاهتری را ممکن میسازد . این فعال سازی همزمان دو نیمکره ی مغزی موجب تقویت فرآیند یادگیری و جذب اطلاعات و در نهایت رشد مهارتهای شناختی میگردد . این پدیده که میتوان با گوش کردن به این سبک موسیقی یادگیری را به میزان پنج برابر افزایش داد باثبات رسیده است و از همین روست که نقالان ، داستانهای خود را با ریتم ملودیک خاصی ادامه میدهند تا بتوانند هزاران خط داستان را به خاطر بسپارند و هنرمندان درام پرداز یونانی با استفاده از همین شگرد خود اموخته به ایفای نقش میپرداختند .
تاثیرات شگرف موسیقی در زندگی بسیار اساسی و بنیادین هستند و این مزیت در زندگی کاراتر افراد نمود می یابد . بیشتر نوابغ تاریخ ، موسیقیدان و یا با نیروی موسیقی آشنا بوده اند . اینشتین یکی از تابناک ترین چهره های نبوغ بشری یک ویولنیست بود و یکی از دلایل پذیرفته شده در هوش وی ، این امر بوده است که وی به نواختن ویولن اشتغال داشته است . او راه حلهای معادلات پیچیده و مسایل را در زمانهای بداهه نوازیهای ویولن میافت . هنگامیکه توماس جفرسون قادر به یافتن عبارات و جملات صحیح در اعلامیه استقلال نبود به نوازندگی ویولن میپرداخت و جملات مناسب را میافت . سر کانن دویل نویسنده ی نامی بریتانیا در خلق کارکتر فوق هوشمند خود شرلوک هلمز ، هرگاه این شخصیت بدنبال حل معمایی پیچیده بود وی را در حال نواختن ویولن نشان میداد . مردان بزرگ تاریخ از شکسپیر تا ناپلئون بر همین اساس به موسیقی پرداخته اند و این نشانه ای است از آن تفاوت هایی که موسیقی میافریند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *